پیشنهادِ گوهر


شماره پرونده : SCP-001-ir
تاریخ گزارش: ۲۳ خرداد ۱۰۱ وحدت خورشیدی
سوژه مورد بررسی: پادشاهی آراتانیان
گزارش دهنده : محقق گیو

فرآیند ویژه مهارسازی:
به منظور جلوگیری از هرگونه فعالیت غیر مجاز در این منطقه ، با عادی سازی و فرافکنی در جوامع علمی ، این منطقه یک منطقه باستانی عادی اعلام گردید و برای بازدید عموم قرار گرفت اما در پوشش جلوگیری از تخریب های احتمالی و یا سرقت آثار باستانی این بازدید محدود گردید.
یک تیم نظارتی برای مشاهده و بررسی رفتار منطقه بصورت مداوم در این محدوده حضور خواهند داشت تا هرگونه تغییرات و اتفاقات ناهنجار را ثبت کرده و در لحظه گزارش نمایند، در صورت وجود هرگونه تهدید نیروی متخاصم و یا تغییر در رفتار اشیاء در این محدوده تیم حاضر در خاورمیانه به این منطقه اعزام گردیده و با هر تهدید احتمالی به سرعت برخورد خواهند کرد.
اطلاعات مربوط به سنگواره های جنبنده موجود در برکه ی بقایای دریای کانسو به پرونده ی scp-010-ir منتقل گردید.
اطلاعات مربوط به خرده سنگ های شهر آسطر به پرونده scp-001-1-ir منتقل گردید اما چون تمامی تحقیقات به بن بست رسید، این پرونده حذف گردید و در گزارشات همین پرونده اضافه گردید.

شرح ورساخته* های باستانی:
طبق گزارشات بایگانی در کاوش های سازمان کاوش های پارسی در این محوطه ورساخته های باستانی زیر یافت شد که هیچ کدام خاصیت ناهنجار نداشته و همگی تحویل جوامع علمی شدند.
یک چشم فولادین مزین به یک گوهر سرخ رنگ که پس از بررسی های اولیه توسط دستگاه هیوم شمار عادی گزارش شد و جهت ارائه به موزه جنس آن برنزی اعلام گردید.
ظروف سفالین منقوش به اشکال بز و دیو و جنگل که توسط تست هیوم شمار سنجیده گشت و عادی اعلام گردید، به دلیل ارائه ی نقوش هنری آن دوران، همانگونه که بودند تحویل موزه و جوامع علمی گردیدند.
چهار کیسه ی چرمین شامل ۴۰ عدد گوهر ارزنده که پس از تست با دستگاه پالس عصبی عادی گزارش شده و تحویل خزانه ی ملی شدند.
تعداد بسیاری خرده سنگ که پس از تحقیقات کاملا بی خاصیت اعلام گشت و تحویل جوامع علمی گردیدند.

شرح کلی:
طبق گزارشات بایگانی دپارتمان مشاهیر پس از بررسی های اولیه روی پرونده‌ی scp-050-ir تصمیماتی مبنی بر جستجوی پیشرفته برای اطلاعات تکمیلی در منطقه ی باستانی شهر سوخته اتخاذ گردید. اما پس از ۱۱ سال حفاری های باستانی در پوشش سازمان کاوش های پارسی در شعاع یکصد کیلومتری بجز شواهد تاریخی هنجاری که در جوامع علمی منتشر شده است *1 هیچگونه اطلاعات فراهنجار دیگری یافت نشد، تمامی کتیبه ها دچار فرسایش سنگین شده بودند و تمامی اطلاعات بدست آمده توجیه علمی داشته و هیچ اثری از موجودات و اشیاء ناهنجار دیده نمیشد. در راستای تحقیقات بروی پرونده های POI-1368-IR وقتی در حال همراهی POI-1368-IR بودیم، برای کسب اطلاعات در این مورد به کشفی عظیم دست یافتیم. بنابر گزارشات، POI-1368-IR به صراحت اعلام نموده که شهر سوخته بخشی از یک پادشاهی بزرگ بوده است. وقتی محقق گیو از نقشه ی POI-1368-IR جهت کشف اطلاعات این پادشاهی باخبر شد با وی همراه شده و با یکدیگر به سمت شهر سوخته رهسپار شدند. پس از مسافتی طولانی در مسیری که طبق گفته ی POI-1368-IR توسط scp-009-ir موقعیت آن در اختیار وی قرار داده شده بود ،پس از سه مرحله تغییر مسیر حرکت و مسیریابی از روی علائم باستانی، به مقبره ای باستانی رسیدند که در عمق کویر نمایان گشته بود و پس از باز کردن مقبره با یک تابوت سفالین منقوش مواجه شدند. داخل تابوت بجز استخوان ها و سه ظرف فولادین منقوش و یک پیاله ی سفالین منقوش، یک مجسمه ی ۷۰ سانتیمتری سفالین نیز وجود داشت که روی بدنه ی آن کتیبه ای به زبان آراتانی دیده میشد.
در این لحظه POI-1368-IR پس از انجام یک مراسم آیینی شروع به خواندن کتیبه ی روی مجسمه با صدایی شبیه به زمزمه کرد. وقتی خواندن کتیبه به پایان رسید مشاهده شد که مجسمه تکان خورده و صداهایی نامفهوم تولید میکند، اما با هر گذر ثانیه صدای آن مفهوم تر شده و پس از ۴۷ ثانیه معلوم گردید به زبان پارسی سخن میگوید.
سخنان مجسمه مطابق صدای ضبط شده به شرح زیر می‌باشد:(داخل باکس)
((سپاس میگوییم پادشاهی آراتانیان را، بزرگترین و قدرتمندترین پادشاهی ای که انسان به چشم خود دیده است، سرزمینی که عدل و داد و مهربانی در آن سرآمد تمام امور بود، من به دستور شاهدخت باران، از گل مخصوص ریمیاگران*(شرح ریمیاگری ویکیپدیا) شهر آسطر زاده شده ام تا راوی تاریخ آراتانیان باشم، آیندگان بدانند که پادشاهی آراتا*(لینک ویکی‌پدیا) دو شهر بود، آسطر در خاور و پهلو در باختر
آسطر به پادشاهی اساطیر ، سرزمینی قدرتمند ، سرسبز ، بی نیاز و پهناور بود که بزرگانی چون سیرنگ* ، همای* ، گوپت *، مرتی خوار*(لینک ویکی‌پدیا برای همه) و دیگر اساطیر این سرزمین را سرپرستی می‌نمودند. آسطر در نیمروز* دریای کانسو* استوار بود.
پهلو به پادشاهی پهلوانان ، سرزمینی مملو از صنعتگران و بزرگان دانش بود که پیشتاز در تمامی دانش های جهان بودند و بزرگانی چون کیومرث ، دیاکو ، لندهور ، کوروش و دیگران فر ایزدی*(ویکیپدیا) را برای این سرزمین به ارمغان می‌آورند . پهلو در اپاختر* سیه کوه استوار بود.

بر همگان رسم بود تا نام بزرگان اساطیر و پهلوانان را بر فرزندان این سرزمین بنهانند تا از دانش و توان آنها بهرمند گردند.
خیر و نیکی به پدر و مادر ستون زندگانی و راه سعادتمندی بود، هر گیومرد* و گیوزنی* که این دستور را به انجام می‌رساند، همای بر او سعادت می‌فرستاد.
مردمان آراتا سرسبزترین سرزمین جهان را داشتند، باغهایی همیشه بهار و پرثمر که زبانزد تمام پادشاهی ها بود. توانگر ترین مردم جهان در این سرزمین بودند، بی نیازی مردم این پادشاهی در سرشت این سرزمین بود و تمامی توانگری آنها به دانش و گوهر آزمند بود، دانشی که توانایی هر کاری را به آنها می‌بخشید و دیگر نشان آنها گوهر بود، گوهرهایی که بر پوشیدنی ها و ابزار و سلاح می‌بستند تا به دانش افسان جوهر وجود بخشد، دانش افسان بدون گوهر به کار نمی‌نشست. گوهر ها همگی از دل سرزمین آراتا برون می‌آمد و دانش آنها شامل پنج جهان بود
سیمیا* و لیمیا* و ریمیا* و هیمیا* و کیمیا* که این دانش ها در دست بزرگان این پادشاهی بود.
سیمیاگران آراتانی خالق دانش افسان* ( افسونگری و افسانگری بخشی از علم سیمیاگری بود) بودند، هر افسانی که افسون* میکردند در لحظه بر گوهری نقش می‌بست.
همواره گیوزنانی به سفالگری مشغول بودند تا گوهری بر سفال نهاده و بر اثر این گوهر نهانی ، در همان لحظه این افسان ها بر سفالها افسون گردد. اسطوره ی سیمیاگران همای و پهلوان آنها لندهور نام داشت.

آراتانیان را دانش فرماندهی بر آب و خاک بود، ریمیاگران با گوهر های فراوان ، آب و خاک این سرزمین را بارور کرده و با دانش افسان بر آنها دستور رویش می‌دادند، پس هرآنچه از دل خاک بر می‌آمد به دستور ریمیاگران بود و بس، باروری کشتزارهای این سرزمین در تمامی جهان بی همتا بود. و این از وجود گول*(لینک به گولم) هایی بود که ریمیاگران از درآمیختن آب و خاک این سرزمین می‌آفریدند.اسطوره ی ریمیاگران گوپت و پهلوان آنها دیاکو نام داشت.

شاهان آراتانی چون بر تخت می‌نشستند عدل و داد را پیشه کرده و جز نیکی بر مردمان خود روا نمی‌داشتند. اما با دیوان*(اشاره به تمدن دیواها) و دشمنان تندی پیشه گرفته و سخت ترین مجازات را بر آنها روا می‌داشتند. بهترین مردمان جهان را مردم سرزمین خود دانسته و همه ی نیکی ها ارزانی مردمان این سرزمین بود.
سپاه آراتا متشکل از یگان گیوان و یگان یلان بود. یگان یلان، یگانی کلان از پرندگان ، درندگان ، جهندگان و خونخوارانی به بزرگی کوهستان که همگی گوهری بر پیشانی داشتند که این دانش ازآن لیمیاگران بود. یگان گیوان متشکل از اساطیر توانا و پهلوانان جنگجو بود. هیچ دشمنی تاب ایستادگی در برابر سپاه آراتا را نداشت بجز دیوان فرومایه که بهره ای از فر نداشتند و نفرین ایزدی بر آنها روا بود و کشتزارهای آنها آلوده به ننگ آهرمن بود.
هیچ مروتی بر دشمنان روا نبود، دشمنان را سرنوشتی بود که همیشه سنگ بمانند و همانگونه فرسوده شده تا توسط آب و خاک به مرور نابود گردند. هرکجا که دشمنی بود سنگ شدن بر آنها روا بود. این سرنوشت توسط لیمیاگران با دانش افسان به انجام میرسید. یادگاری از دشمنان برای اندرز دیگران. اسطوره لیمیاگران مرتی خوار و پهلوانان آنها کوروش نام داشت.

دیگر آنکه هیمیاگران آراتانی را دانشی بود که بخشی از این دانش بر به کارگیری از دیوان تسلط داشت و باقی آن بر همگان پنهان گشته بود، این دانش را ممنوعه دانسته و ازآن بزرگانی بود که نگاهبانی پادشاهی را بر عهده داشتند. اسطوره و پهلوان هیمیاگران پنهان بوده و هیچکس از آن باخبر نبود.

و دیگر دانش بزرگان پادشاهی که گسترده ترین آنها بود نزد کیمیاگران بود، دانشی که سلامت و صنعت و خوراک و پوشاک و مکر و عشق و جاودانگی را به ارمغان می آورد که همه از بهر سنگ های کیمیاگران بود. اسطوره کیمیاگران سیرنگ و پهلوانان آنها کیومرث نام داشت.

آراتانیان را دوست و دشمن بسیار بود، مخانیان* نزدیکترین هم پیمان قدرتمند آراتانیان بودند که با هم داد و ستد داشتند، ابزار ، سلاح و اندام فولادین* ستانده و پوشیدنی منقوش ، ظروف منقوش و گوهر منقوش به آنها میدادند. اندام فولادین را از مخانیان می‌گرفتند و گوهر هایی که سیمیاگران افسون کرده بودند بر آنها نهاده تا توان این اندامها مزید گردیده و پرتوان گردند. چون گوهرهای سیمیاگران بر چشم فولادین نقش می‌بست توان دیدن تفکرات دیگران را برایش به ارمغان می‌آورد و چون این گوهرها بر دست فولادین نقش می‌بست توان ساخت فراابزارها را به آن می‌بخشید و چون گوهرهای سیمیاگران بر زبان فولادی نقش می‌بست توان سخن گفتن با تمامی مردم جهان ها را برایش به ارمغان می‌آورد. این اندامها بسیار بود و توان مردمی که اندام فولادین مزین به گوهر افسون داشتند بسیار.
این افسان ها بر ابزار و سلاح نیز نقش می‌بست، زمانی که سلاح و ابزاری با افسان سیمیاگران و گوهرهای این سرزمین به بالا برمیشد ، تنها زمانی به کار می‌افتاد که افسون آن خوانده میشد و اگر فردی از این افسون استفاده نمیکرد این ابزار و سلاح کارگر نمی‌افتاد، پس این افسان ها بر تمامی استفاده کنندگان آموخته میشد.
از روزی که من زاده شدم تا هفتصد سال بدین سان گذشت تا زمانیکه این دانش آراتانیان را به مردمی یکتا مبدل ساخت و غرور و خودخواهی و خودپسندی را برای مردم این سرزمین به ارمغان آورد.
روزی سنگی بزرگ ز آسمان بر سیه کوه فرو افتاد، گویی که زمین هشت گشت و آسمان شش، سپس ابری سیه بر آسمان نشست و شب آمد به روز، اساطیر و پهلوانان پیش از آمدنش از آن سخن گفته و همگی از آن به نکویی یاد می‌کردند و آن را نشانی مقدس از فر ایزدی می‌دانستند، پس از فرونشتن ابر سیه ، برای دستیابی به تمام توان این سنگ آسمانی کیمیاگران را به این کار گماشتند، بزرگان پس از هفده ماه پنجاه صندوقچه پر از سنگ‌هایی ارجمند و پرتوان به ارمغان آوردند. بزرگان و اساطیر سخن می‌راندند که دیگر قدرتی در این جهان توان مقابله با این پادشاهی را ندارد. اما آن زمان دانش استفاده از این گنجینه را نداشتند و غرورشان اجازه ی بیان این حقیقت را نمی‌داد. غرور مردمان این سرزمین باعث گردید چشم خود را بر نبردی که دشمنی فراتر از توان همگان بر آنها روا داشت ببندند.
اولین نبرد نهان*، زمانی رخ داد که دیوها بر سرزمین آراتانیان تاختند، نبردی بس گسترده و دهشتناک که هر دو سو را به سمت ویرانی کشاند و برای هر دو سوی این جنگ خسران گسترده ای به ارمغان آورد.
پهلو پیشگام نبرد بود و آسطر به یاری می‌پرداخت، هم پیمانان نیز به یاری پهلو آمدند. سپاه زرین مخانیان از سوی ایرام* بر دیوان همی راندند و مخ* های فولادین پیشگام سپاه بودند و در کنار گولان و یلان و گیوان در نبرد به یاری هم پرداختند.
دود و آتش از هر سو بر این سرزمین روانه بود، لشگر یلان و گیوان گرچه پرتوان بودند ولی شمار دیوان کثرت داشت و هیچ مروتی بر آراتانیان نداشته و در نبرد حیله و مکر بسیار میکردند، دیوان همی تاخته و آراتانیان همی رانده ، و این نبرد برای سالیان سال به درازا کشید.
به مرور باغها و کشتزارها دیگر با دانش آراتانیان سازگار نبود و خوراک رو به زوال بود، بر اثر این نبرد گسترده گوهر های سیه کوه نابود گردیده و سیه کوه رو به فروپاشی بود و توان آراتانیان رو به تباهی بود. از مکر دیوان ، کشتزارها و باغ های پهلو اهریمنی شده و درختان و گیاهان به ستیز با آراتانیان میپرداختند، پس ریمیاگران سوار بر گول ها به کشتزارها و باغ ها حمله کرده و جز برای خوراک ، تمامی سرسبزی ها نابود کردند.
این جنگ آنقدر به درازا کشید که دیگر یادی بجز جنگیدن در یاد کسی نماند، آنچنان اندوه بر دلهای آراتانیان نشست که هیچکس توان خندیدن نداشت. گرچه هیچ یک بصورت کامل نابود نشدند ولی هردو سوی جنگ به شدت توان خود را از دست داده و رو به ویرانی بودند.
روزی مخانیان که هم‌پیمان آراتانیان بودند، در پی ایرام پیغام ها فرستادند ، زیرا از ایرام هیچ یاری نمی‌آمد ، اما هرچه در پی ایرام دویدند هیچ نیافتند.
آمدن او ، او که نامی ندارد*، زمان مرگ آراتانیان بود، بی‌پروا به نبرد پنهان و آشکار، قدم زنان بر شهر پهلو وارد شد ، به تالار پهلوانان رفت، بر زمین نشست و تکه سنگی را برداشت و درون خاک فرو کرد، در این لحظه تمام شهر پهلو با قصر و باغ و کشتزار و تالار همه چیز در یک لحظه به شن تبدیل شد و بجز کیومرث هیچ کس دیگری در آن شهر نماند. جز گوردخمه ها سازه دیگری باقی نماند و پوشیدنی و تاج کیومرث شن گشت و آنگاه او برخواست و رفت.
کیومرث زار و پریشان تا شهر آسطر دوید ، بدون هیچ درنگی بر تالار اساطیر وارد شد و آنچه دیده بود برای اساطیر بازگو نمود، اما هیچکس حرفش را باور نکرد، غرور چشمان اساطیر را کور کرده بود، تنها سیرنگ حرف کیومرث را باور کرد و به توصیه ی او تصمیم به ترک شهر آسطر گرفت و هم آن دم از شهر گریختند. پس از گریختن سیرنگ و کیومرث، چندین تن از اساطیر از شهر گریختند.
او به شهر آسطر وارد شد و دید اساطیر برای جنگیدن با او صف آرایی نمودند، انگشت خود را به سمت اساطیر گرفت و در دم تمام شهر آسطر و هرآنچه در آن بود شروع به سوختن نمود، هرآنچه می‌توانست بسوزد بسوخت و این سوختن شش ماه به درازا انجامید.
تا سه ماه اول همه چیز شعله ور بود ولی هیچ چیز زبونی نداشت، ماه چهارم هنگامه ی فروریختن اساطیر بود، ماه پنجم سازه ها رو به ویرانی بوده و در ماه ششم شعله ها فروکش کردند.
در این بین تعدادی از اساطیر که ضعیف تر بودند خود را با افسان های مختلف سنگ نموده تا بتوانند از این رنج بی پایان رهایی یابند بلکه شاید اساطیری که گریختند بازگشته و آنها را رها سازند و به تدریج دیگر اساطیر نیز به این خود سنگ سازی پیوستند، گوپت و همای و مورتی خوار آخرین آنها بودند که خود سنگ سازی نمودند و در انتهای ماه سوم همگی اساطیر زنده زنده شعله ور بوده و خود را سنگ کرده بودند، پس از آن شروع به خرد شدن نمودند و از اساطیر سنگی و سوخته، خرده سنگ های زنده ای باقی میماند. پس از فروکش کردن شعله ها دیگر راه بازگشتی وجود نداشت. این سرنوشت خود سنگ سازی هنگامی که با خرد شدن درآمیخته شد هیچ راه بازگشتی نداشت و فرسودگی بی پایان سرنوشت آنها بود.
این شعله ها تا فرسنگ ها همه چیز را دربر گرفت، هیچ چیز جز خاکستر ، اندک پیکر های سیه و خرده سنگهای گداخته باقی نماند. دریای کانسو* در این شش ماه رو به جوشیدن نهاد و پس از فروکش کردن شعله ها جز آبگیری کوچک و سنگواره های جنبنده ، چیزی از آن باقی نماند.
این سرنوشت آراتانیانی بود که در این سرزمین روزگار میگذرانند و بر این باور بودند که بر جهانیان برتری داشتند.))
(پایان باکس)

در اینجا مجسمه دیگر هیچ صدایی بیرون نداد و به حالت عادی خود بازگشت. قصد داشتیم آن را برای تحقیقات بیشتر به مقر بنیاد منتقل کنیم اما پس از هفت ثانیه از اتمام صدا ها مجسمه در هم شکست و به شن تبدیل گردید و بر زمین ریخت.
سپس دو روز دیگر در این منطقه به بررسی و تحقیقات میدانی پرداختیم اما دیگر هیچ نشانی از این پادشاهی و پیکرهای سیه چیزی جز خرده سنگ نیافتیم.
-محقق گیو

گزارش آزمایش ۱:
خرده سنگ های یافت شده توسط دستگاه هیون شمار مورد آزمایش قرار گرفته و مشاهده گردید هیچ نشانی از علایم ناهنجار بودن در آنها وجود ندارد و فقط تکه سنگ هایی معمولی با فرسایش سنگین هستند.

گزارش آزمایش ۲:
تکه سنگ های یافت شده توسط دستگاه پالس عصبی مورد آزمایش قرار گرفته و مشاهده گردید هیچگونه علایمی از وجود زندگی فیزیکی، متافیزیکی و یا پتافیزیکی در آنها مشاهده نمیشود.

گزارش آزمایش ۳:
به توصیه ی محققین این خرده سنگ ها به شاخه ی درخت همه چیز متصل گردید و در نتیجه مجسمه هایی بی ربط از حیوانات و انسان ها ساخته میشد که کاملا بی خاصیت بوده که به محض به وجود آمدن از بین می‌رفتند و تبدیل به شن کویر میشدند.
پی نوشت۱:
بنابر تحقیقات میدانی و مشاهدات اینجانب این احتمال وجود دارد که دریای کانسو همان تالاب هامون می‌باشد ، پس خرابه های شهر سوخته بقایای شهر آسطر و کویر شهداد بقایای شهر پهلو میباشند که این مختصات، محدوده ی پادشاهی آراتانیان را مشخص می‌کند.
-محقق گیو

پی نوشت ۲:
به دلیل بی نتیجه ماندن تحقیقات و آزمایشات و بی ثمر بودن بررسی های میدانی، ادامه‌ی تحقیقات روی اشیا و منطقه متوقف گشته و دیگر هیچگونه تحقیقاتی صورت نخواهد گرفت و پایان تحقیقات اعلام میشود اما نظارت همچنان ادامه خواهد داشت.
- سرپرست مهارسازی

(تغییر لینک های ویکیپدیا به لینک ویکی‌پدیا در جهان ایرانیک)

Unless otherwise stated, the content of this page is licensed under Creative Commons Attribution-ShareAlike 3.0 License