چرا تغییر؟


از این ها گذشته، واقعاً یاده‌ای.مِمِتیک (Memetic)
یاده یا میم (Meme) ایده، رفتار یا سبکی است که با مبانی فرهنگی از فردی به فرد دیگر منتقل می‌شود و اغلب حامل معنای نمادینی بوده که نشان دهنده یک پدیده خاص است. یاده به عنوان واحدی برای انتقال ایده‌ها، نماد‌ها یا اعمال فرهنگی عمل می‌کند و هر مفهوم یاده‌ای می‌تواند؛ از طریق نوشتار، گفتار، حرکات، آیین‌ها و یا دیگر پدیده‌های فرهنگی، همانند یک ویروس از ذهنی به ذهن دیگر منتقل شده و تکثیر شود.
اطلاعات بیشتر...
بود.

همه اینها با اخراج دکتر وانگ از بنیاد آغاز شد. من ۵ سال بعد از اینکه لیسانس گرفتم و بخاطر تقدیرنامه ام و باقی چیزا استخدام شدم؛ با دکتر وانگ شروع به کار کردم. او مرد جذاب و شوخ طبعی بود؛ اما هرگز خونسردی خود را از دست نمی‌داد و واقعا سخت کار می کرد. همینجوری ماند تا… چقدر؟… ده؟… بیست سال پیش؟

او ادعا می‌کرد که تحت تاثیر سنگ روی میزش بود. سنگی که باعث می‌شد مردم علاقه خود را به کارکردن و اراده خود را برای نوآوری از دست بدهند. سنگ تعلل. من و مَگی فکر کردیم که این یک شوخی است؛ این اولین باری نبود که دکتر وانگ یک SCP ساختگی برای ترساندن ما ایجاد می‌کرد. پس ما هم هیچ تحقیقی در مورد آن انجام ندادیم. چونکه، چگونه می توانید یک جوک وجود ندارد تحقیق کنید؟ جوک هم مثل خود سنگ بعد از چند روز فراموش شد. تا سالها بعد دیگر سنگ را به یاد نمی آوردم.

دکتر وانگ شروع به اشتباهاتی کرد که هرگز مرتکب نشد. یک کتاب نابجا اینجا، یک فنجان واژگون آنجا، همه چیز با تکان دادن دست توضیح داده شد. بالاخره یک پیرمرد بود. پس از آن گزارش های عجولانه، جلسات از دست رفته، عدم انجام کار عمومی آمد. قدرت‌های او گرفته شد، موقعیت‌ها تنزل یافت، اما هیچ‌کس زحمت جستجوی دلیل را به خود نداد. سعی کردم اجازه ندهم اخراج شود. به هر حال، او مربی من و محقق محترمی بود که من اولین بار او را می شناختم. اما حتی با کار سختم، نتوانستم O5 را متقاعد کنم که اجازه دهد او بماند.

او حتی به خود زحمت نداد که دفترش را جمع و جور کند، فقط آن را با یک یادداشت روی در به حال خود رها کرد که روی آن نوشته شده بود "برای پسر بعدی". مطالب او در اطراف بنیاد رد و بدل شد. من مسیری را گم کردم که بیشتر آن کجا رفت، اما می‌دانم که O5 همه چیزهایی را که او ترک کرده بود، نگاه می‌کرد، درست مانند کاری که با دکتر گانز هنگام مرگش انجام دادند. من هر از چند گاهی به دکتر وانگ می‌رفتم و همچنان در بنیاد کار می‌کردم، اما بعد از رفتن دکتر وانگ، دلم در آن نبود.

یک محقق جدید، در حین حفاری وسایل دکتر وانگ، سنگی را که مدت ها فراموش شده بود، پیدا کرد. از نظر فنی، یک SCP است، البته هیچ کلاس یا شماره شی مشخصی ندارد. محقق نالایق هیچ خاصیت غیرعادی پیدا نکرد و فقط آن را دفع کرد. بنیاد به چیزهای مهم تری رفت. پس از همه، چه کسی در مورد یک سنگ تیره با گزارش چهار خطی اهمیت می دهد؟ سنگ همراه با سایر زباله های معمولی بنیاد به کناری پرتاب شد.

به زودی، مشکلات کوچک شروع به ظهور کردند. تحویلی که قرار بود یک هفته دیگر برسد به دلیل کاهش پروازها نیم ماه طول کشید. یک قسمت از یک برنامه به دلیل کمبود پرسنل ماه ها به تعویق افتاد. بزرگراهی که قرار بود در 6 ماه ساخته شود چندین سال به طول انجامید. اما هیچ کس متوجه نشد، همه چیز در حد طبیعی بود. بالاخره کدام انسانی که اشتباه نمی کند؟ بالاخره ما خطاپذیر هستیم. به هر حال آنها مشکل بزرگی نیستند.

چند سال قبل از بازنشستگی، متوجه شدم که بنیاد سنگ اصلی را به همراه چند صد سنگ مشابه از یک گروه افراطی مخفی بازیابی کرده است. گروه پس از دفع نامطلوب دست روی آن گذاشتند. آنها علت خواص سنگ را پیدا کردند و سنگ را انبوه تولید کردند. سپس به چندین گروه فعال دیگر فروخته شد، که به طور مخفیانه شروع به کاشت این سنگ ها در مجامع سازمان ملل، جلسات G20، هر کنفرانس برای سازمان های بزرگ از APEC تا ناتو کردند. هواپیماهای رادارگریز بر فراز شهرداری‌ها پرواز می‌کردند و در تاریکی شب شهرها را با لایه‌ای نازک از اهمال‌کاری‌های زمینی می‌پاشیدند. تلاشی برای تضعیف بازیگران اصلی جهان و سرنگونی دشمنان آنها. جهان همچنان روز به روز ادامه داشت و بشریت خود را در کنار هم نگه داشت. رهبران جهان به حفظ صلح متشنج با افراط گرایان ادامه دادند. و آنهایی که زمانی معتقد بودند که می تواند برای آنها پیروزی به ارمغان بیاورد، یک بار دیگر ناامید شدند. هیچ اثر فوری نداشت و افراطیون به زودی به ابزارهای دیگری برای سرنگونی دشمنان خود روی آوردند.

سایه سنگ ماندگار شد و در زندگی هر مردی نفوذ کرد - تأثیری که هیچ کس آن را پیش بینی نکرده بود.

مردم در اطراف از سرباره عمومی شکایت داشتند، اما آنقدر بی تفاوت بودند که نمی توانستند از آن دفاع کنند. همیشه کس دیگری مقصر است، زمان دیگری برای انجام آن. تصویب صورت‌حساب سال‌ها طول کشید، ساختمان‌ها ده‌ها سال طول کشید تا ساخته شوند، و با این حال، به نظر می‌رسید که هیچ‌کس به اندازه کافی برای تعمیر آن اهمیت نمی‌دهد. به زودی گروه های فعال به دلیل عدم علاقه از هم پاشیدند. اتحادیه های کارگری منحل شدند زیرا هیچ کس اراده ای برای مبارزه برای حقوق نداشت. اعضای هیئت های پارلمان همچنان انتخاب می شدند، اما هیچ لایحه ای برای تصویب، موضوعی برای بحث و مناقشه ای برای حل وجود نداشت. جنگ ها پایان یافت زیرا سربازان هر دو طرف شور و میهن پرستی را که آنها را به آنجا آورده بود از دست داده بودند. شورای O5 سعی کرد از گسترش این پدیده جلوگیری کند، بهبودی را آغاز کند، اجازه دهد بشریت دوباره روی پای خود بایستد، اما هر چقدر تلاش کردند،

ما نمردیم ما فقط اراده خود را برای پیشرفت از دست دادیم.

همه فقط… اهمیتی ندادند، حدس می‌زنم. زندگی خوب بود، چرا تغییر؟

همیشه بعدا هست.

Unless otherwise stated, the content of this page is licensed under Creative Commons Attribution-ShareAlike 3.0 License